{magic love}
پارت ۱۷
بعد از خوردن شام، به تخت خواب رفت و از شدت خستگی همان موقع خوابش برد.
صبح روز بعد ، زمانی که داشت به مدرسه میرفت ، ایان را دید . او را صدا زد.
آزاله: ایان! ایان!
ایان نگاهی به پشتش کرد و آزاله را دید که دارد صدایش میزند. ایستاد تا او هم بیاید.
ایان: صبح بخیر، آزاله.
آزاله لبخندی زد و گفت
آزاله: صبح بخیر.
ایان: خوب شد دیدمت کاری باهات داشتم.
آزاله: اتفاقا منم کارت داشتم. اول تو بگو.
ایان: باشه. پدرت راجب اینکه خانواده من برای ازدواج-
آزاله وسط حرفش پرید و گفت
آزاله: آره آره گفته، اون دیروز مارو باهم دیده بود و تا رسیدم خونه بهم راجبش گفت اتفاقا منم واسه همین کارت داشتم.
ایان: اها خوبه. پدر منم دیروز که مارو دیده بود ، بهم گفت.
آزاله: صبر کن اگه تو هم تازه فهمیدی....
ایان: چی؟
آزاله: هیچی ولش کن. بیا بریم تا دیرمون نشده.
ایان خنده ای کرد و گفت
ایان: باشه.
ان دو راه افتادند. در وسط راه بودند که آزاله گفت
آزاله: میگم ایان، اگه الیکا و یوجین بفهمن .... بد نمیشه؟
ایان: به اون دونفر زندگی ما هیچ ربطی نداره. اگه هم کار کردند ، به خانواده هامون میگیم تا برخورد قانونی کنند. نمیشه که هر اتفاقی واسه ما افتاد، اونا بخوان کاری کنن.
آزاله: باشه....
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد💜🪻
بعد از خوردن شام، به تخت خواب رفت و از شدت خستگی همان موقع خوابش برد.
صبح روز بعد ، زمانی که داشت به مدرسه میرفت ، ایان را دید . او را صدا زد.
آزاله: ایان! ایان!
ایان نگاهی به پشتش کرد و آزاله را دید که دارد صدایش میزند. ایستاد تا او هم بیاید.
ایان: صبح بخیر، آزاله.
آزاله لبخندی زد و گفت
آزاله: صبح بخیر.
ایان: خوب شد دیدمت کاری باهات داشتم.
آزاله: اتفاقا منم کارت داشتم. اول تو بگو.
ایان: باشه. پدرت راجب اینکه خانواده من برای ازدواج-
آزاله وسط حرفش پرید و گفت
آزاله: آره آره گفته، اون دیروز مارو باهم دیده بود و تا رسیدم خونه بهم راجبش گفت اتفاقا منم واسه همین کارت داشتم.
ایان: اها خوبه. پدر منم دیروز که مارو دیده بود ، بهم گفت.
آزاله: صبر کن اگه تو هم تازه فهمیدی....
ایان: چی؟
آزاله: هیچی ولش کن. بیا بریم تا دیرمون نشده.
ایان خنده ای کرد و گفت
ایان: باشه.
ان دو راه افتادند. در وسط راه بودند که آزاله گفت
آزاله: میگم ایان، اگه الیکا و یوجین بفهمن .... بد نمیشه؟
ایان: به اون دونفر زندگی ما هیچ ربطی نداره. اگه هم کار کردند ، به خانواده هامون میگیم تا برخورد قانونی کنند. نمیشه که هر اتفاقی واسه ما افتاد، اونا بخوان کاری کنن.
آزاله: باشه....
☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆
امیدوارم خوشتون بیاد💜🪻
۳.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.